این مطلب رو از وبلاگ قبلیم کپی کردم که مال یکی دوسال پیش هستش حالا راستو دروغش پای منبع اصلیش.
۱- فاصله بین مچ دست تا آرنج برابر با طول کف پا است.
۲- قلب شما روزی ۱۰۱۰۰۰ بار می تپد.
۳- دهان شما روزی یک لیتر بزاق تولید میکند.
۴- به طور متوسط هر انسان میتواند یک دقیقه نفس خود را حبس کند رکورد این ماده در جهان ۵/۷ دقیقه است.
۵- از دست دادن تنها ۱٪ از آب بدن موجب تشنگی میشود.
۶- مردان روزی ۴۰ و زنان روزی ۷۰ تار مو از دست میدهند.
۷- یک انسان ۸ ثانیه بعد از قطع گردن به هوش میماند.
۸- عضله ای که به شما امکان چشمک زدن میدهد سریع ترین عضله بدن است شما به طور متوسط ۱۵۰۰۰ بار در روز چشمک میزنید.
۹- زنان دو برابر مردان چشمک میزنند. :-)
۱۰- ناخن های دست ۴ برابر سریعتر از ناخن های پا رشد میکنند .
۱۱-انسان سالانه بیش از ۱۰ میلیون مرتبه پلک می زند!
۱۲- خورشید ۳۳۰۳۳۰ مرتبه بزرگتر از زمینه!
۱۳- یک گالن روغن سوخته، میتواند تقریبا یک میلیون گالن آب تمیز را آلوده کند!
۱۴-حرف E بیشتر از تمام حروف انگلیسی، در کلمات بکار میرود در حالیکه حرف Q کمترین کاربرد را دارد!
۱۵-خوردن یک عدد سیب اول صبح، بیشتر از یک فنجان قهوه باعث دور شدن خواب آلودگی میشود!
۱۶-دلفینها هم مانند گرگها هنگام خواب یک چشمشان را باز میگذارند!
۱۷-قدیمیترین آدامسی که جویده شده، متعلق به ۹۰۰۰ سال پیش بوده است!
۱۸-اسکیموها هم از یخچال استفاده میکنند، منتها برای محافظت غذا در مقابل یخ زدن!
۱۹-سرعت آب دهانی که هنگام عطسه از دهان شما خارج میشود، حدود ۱۲۰ کیلومتر بر ساعت است!
۲۰- ۸ دقیقه و ۱۷ ثانیه طول میکشد تا نور خورشید به زمین برسد!
۲۱-جویدن آدامس هنگام خورد کردن پیاز، مانع از اشکریزی شما میشود!
۲۲-در تایوان بشقابهای گندمی درست میشود و افراد بعد از خوردن غذا، بشقابشان را هم میخورند
۲۳-اثر لب و زبان هر کس، مانند اثر انگشت او منحصربهفرد است!
منبع :weblog.azemat.com
امون از این دل گرفتگی ها.آدمابعضی موقع ها که دلشون می گیره با قوی ترین اسید هم باز نمی شه.تازه بعضی دلا هستش که اگه ۱۰۰متر شلنگ هم بکنی توش علاوه بر اینکه باز نمیشه اگه بخوای شلنگه رو بکشی بیرون می بینی وسط راه پاره شد و دیگه صد برابر بدتر.حالا از شوخی گذشته (چقدر هم بی مزه بود) وقتی دلت می گیره چی کار میکنی ؟میری زیر پتو و دو ساعت هم بیرون نمیای؟ آهنگ غمگین گوش می کنی تا آروم بگیری ولی بدتر میشه؟ با کسی حرف نمی زنی ؟کارای روزمره رو ول می کنی می ری تو فکر؟ ولی این افسرده بودن چه ارزشی داره؟چرا اون موقع سعی نمی کنی خودت رو از دستش رها کنی؟چرا وقتی یکی رو تون اون اوضاعت شاد می بینی تو دلت یه پوزخند می زنی میگی اینو باش؟ شاید همین الآن هم دلت گرفته. خب کارایی رو که دوست داری انجام بده... کارایی که فکرتو مشغول میکنه انجام بده ...خب بهش فکر نکن دیگه!!!...فراموشش کن و شاد باش و بدون که هیچ کس از یه دقیقه بعدش خبر نداره پس عذاب کشیدن برای چی؟؟؟
دو تا تست براتون می زارم اگه خواستید ببینید.
تست عشق و دوستی
http://www.tafrihi.com/flash/52.htm
سلام خدمت همه خواننده های این مطلب.
این پست اولین نوشته من برای این وبلاگ هستش .هدفم از ایجاد این وب یه دفترچه یادداشته که بتونم هر چند وقت یه بار چیزی توش بنویسم و برام یادگاری باقی بمونه.هرچنداینگونه موضوعات برای وبلاگ های ایرانی کاملا تکراری هستش و برای خیلی از شما دوستان ممکنه جالب نباشه و با همون نگاه اول صفحه رو ببندید ولی با این حال تعامل با شما عزیزان برای من خیلی شیرینه و هروقت که وبلاگ رو باز کنم چشمم به دنباله پیدا کردن یادداشت های شما خیره می مونه. سعی می کنم یه دفترچه جالب درست کنم و به جز مطالب روزمره اگه مطلب جالبی رو پیدا کردم تا حد امکان براتون بزارم تا شما رو برای چند لحظه هم که شده توی این وب حفظ کنم.برای اینکه با من بیشتر آشنا بشین یه لینک از شناسنامه یا پروفایلم در بلاگ اسکای براتون خواهم گذاشت البته اگه بتونم لینکش رو پیدا کنم.
فعلا خدا نگهدار
هرکس تو زندگیش یه سری دغدغه داره.حالا این میتونه مقطعی باشه میتونه هم تقریبا دائمی باشه.بعضی از این دغدغه ها کوچیک و بی ارزشن ولی میتونن کل ذهن ما رو مشغول کنن.مثلا یکی می خواد یه گوشی موبایل خوب بخره داره پول هاش رو جمع می کنه و هر روز به این فکر می کنه که یه روزی پولش کامل بشه و بتونه اونو بخره بعد از اینکه اونو خرید خیلی زود بهش عادت می کنه و به روزایی که در انتظار اون وسیله بوده فکر می کنه و با یه لبخند تمسخر آمیز ازش می گذره.روزایی که به این هدف کوچیکش اونقدر فکر کرد که بعضی کارای روزمره اش رو به کلی از یاد برد.حالا منظورم چیه!من می گم دغدغه های همیشگی رو که نمی شه از بین برد و مثلا نگرانی یه پدر واسه فرزندش تا وقتی که زنده هست ادامه داره.ولی ما می تونیم دغدغه های مقطعی و اشغال کننده ی ذهن رو کم کنیم تا به اهداف مهم ترمون برسیم.حالا چه جوری این کارو بکنیم این برمیگرده به خودمون که بسته به اون موضوع راه حلش رو پیدا کنیم.به نظر من بیشتر دل مشغولی های ما بر میگرده به احساساتی شدنمون و اگه به اون موضوع فکر کنیم و فکرکنیم می تونیم به منطق نزدیک بشیم.مثلا من می خوام خودم رو برای کنکور ۸۷ آماده کنم اگه انگیزه کافی داشته باشم که دارم این خودش کلی به من کمک می کنه حالا تو این یک سال باقی مونده باید از کارهایی که منواز این هدفم دلسرد میکنه دوری کنم.
شما چی؟ شما چه هدف مهمی رو مد نظرتون دارید؟قبل از دست به کار شدن تا اونجایی که ممکنه بهش فکر کنید.اگه ده دقیقه درست فکر کنیدممکنه کیلومتر ها پیشرفت داشته با شید و اگه ده دقیقه اشتباه فکر کنید ممکنه کیلومتر ها از هدفتون دور بشید.